مدادسیاه

ساخت وبلاگ
نيلوفر ذوالفقاريشايد اگر آقاي ستايش، معلم ادبيات هنرستان صنعتي شيراز كه به هيچ هنرجويي نمره كامل نمي‌داد، آن نمره 20 را پاي برگه انشاي علي‌اصغر شيرزادي نوجوان نمي‌نوشت، سرنوشت يكي از نويسندگان مطرحِ روزگار ما طور ديگري رقم مي‌خورد. شايد آن نوجوان بوكس را ادامه مي‌داد، روياي دريانوردي را پي مي‌گرفت يا به شوق نجات جانِ كودكان فقير و درمانده و بيمار، حالا از پسِ ساليان گذشته، پزشك حاذق كودكان بود؛ اما آن نمره 20 وكتاب‌هايي كه آقاي ستايش شوق خواندنشان را در شيرزادي نوجوان بيدار كرد، استعدادِ نويسنده‌اي را شكوفا كرد و به يك 20 ديگر رسيد، برگزيده جايزه 20 سال ادبيات داستاني براي مجموعه داستان ماندگار «غريبه و اقاقيا». علي‌اصغر شيرزادي از اينكه به جاي همه روياهاي ديگرش، روياي نويسندگي را محقق كرده راضي است. او مي‌گويد هرچند ادبيات مي‌تواند در بحران‌ها آرامش‌بخش باشد، اما نوشتن در روزگار سخت، كار آساني نيست و البته فشارهاي اجتماعي و اقتصادي، بازار كم‌رونقِ كتاب را بيش از گذشته سرد كرده است. با علي‌اصغر شيرزادي، در عصري دل‌انگيز و پاييزي و البته در آستانه تولدش، 28 آبان از نوشتن و خواندن در روزگار سخت و زنده نگه داشتن شعله نياز به دانستن گفت‌وگو كرديم.  از نگاه شما به‌عنوان نويسنده‌ پيشكسوتي كه اين روزها هم با ادبيات روز ايران و جهان و آثار داستان‌نويسان جوان آشنايي داريد، رفتن سراغ ادبيات مي‌تواند پناه علاقه‌مندان به آن در روزهاي سخت باشد؟ ادبيات، در مفهوم كلي آن، در فشار بحران‌هاي آشكار، پنهان و نيمه‌پنهان، مي‌تواند دست‌كم به اهل و علاقه‌مندان خود، آرامش و تعلق ‌خاطر نسبي ببخشد. به خاطر دارم كه در دوران موشكباران شهرها و جنگ، در مقايسه با زمان‌هاي ديگر، ساعت‌ها و روزهاي بيشتري مدادسیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مدادسیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : medadesiaho بازدید : 55 تاريخ : دوشنبه 18 بهمن 1400 ساعت: 22:43

✍️علی اصغر شیرزادییاران! خوش بر من که از هنگام مردنراحت، بدون"قطره" و "قرصی" غنودمدر واپسین دم‌ها، به هر جان کندنی بوداین شعر، بهر سنگ قبر خود سرودم!ای دوستان! ای دشمنان! ای اهل عالم!رفتم که رفتم، هرچه بودم یا نبودمای وارثان، " ختم " برای من نگیریدسرتاسر این عمر را در "ختم" بودم!ختم محبت، مهربانی، همزبانی ...پیغام شادی من ز دنیا ناشنودم.خبر این بود: "محمد صالحی‌آرام" هم رفت! تلخ است، تلخ، شنیدن خبر مرگ دوست و همکاری قدیمی که همیشه اندوهی در چشم و نگاه مهربانش داشت و بدون لبخند زدن، با نوشتن مقاله و شعر طنز، بر چهره‌‌های عبوس لبخند می‌نشاند. محمد صالحی‌آرام، روزنامه‌نگار و شاعر و نویسنده طنز‌پرداز با فروتنی و حجب ذاتی و به کلی رها از نام و شهرت‌طلبی، به سالیان سال درکسوت یک معلم دلسوز و شاعرو نویسنده‌ای بی‌ادعا، سخت کار کرد و در رویارویی با نابسامانی‌ها و بیداد‌گری‌های اجتماعی و پلشتی‌های روزگار و درماندگی‌های مردم فرودست، از کلام" طنز " نجیبانه حربه ساخت. او به پشتوانه قریحه نیرومند و هوش تندش، زود هنگام و به قول خودش: " در عنفوان شباب" در مطبوعات جلوه کرد و یکی از نخستین شعر‌هایش در مجله معتبر" امید ایران " _ اردیبهشت ۱۳۳۶_ چاپ شد. سال‌ها بعد در مقدمه مجموعه شعرش " شکل دگر خندیدن" نوشت:چاپ اولین شعر من در صفحه ادبی یک مجله معروف آن روزگار' آن هم در سن هفده_هیجده سالگی' این باور که " هنر برتر از گوهر آید پدید" یا این که" هنرمند هرجا رود قدر بیند و بر صدر نشیند " هم درست و حسابی ما را بدبخت کرد و هم دچار توهمات بی‌سود بی‌حاصل ساخت و از همان " اول دشت " به قول معروف " سوراخ دعا " را گم کردیم که کردیم و به هیچ‌‌ وجه‌من‌الوجوه گمان نمی‌رود که این سوراخ مبارک و میمون را تا آخر عمر مدادسیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مدادسیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : medadesiaho بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 18 بهمن 1400 ساعت: 22:43

✍️فرزام شیرزادیآقای «شیبان» با آن چهره بی‌روح و صورت گرد و چشمان درشت و مژه‌های بلند بدون پیچ و تابش رفتار عجیبی داشت. هر وقت دلش می‌خواست جز بالادستی‌هایش سَر هر کسی داد می‌زد. بلندبلند آدم‌های زیردس مدادسیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مدادسیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : medadesiaho بازدید : 100 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:22

 فرزام شیرزادیروزی که آقای «م‌- ع» برای سومین‌بار از تو روزنامه پی آگهی کتابفروش‌ها و کتابخرها گشت و با شماره‌ای جدید تماس گرفت و مردی میانسال به خانه‌اش آمد، حیرت‌زده و وامانده نگاه به تل کتاب‌هایش ک مدادسیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مدادسیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : medadesiaho بازدید : 119 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:22

  فرزام شیرزادیمنتظر نشسته‌ایم تا صندلی‌های اتوبوس پر شود و راه بیفتیم. راننده تو رکاب دوم درِ جلو نشسته است. سیگار می‌کشد. باد از سمت راننده بخشی از دود را از یک لنگه در بیرون می‌دهد و تتمه دود می‌آی مدادسیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مدادسیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : medadesiaho بازدید : 88 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:22

  نشسته‌ایم تو سونای خشک. ساعت شنی، شن‌های نارنجی را از لوله بالایی آهسته می‌فرستد سمت لوله پایین. چند نفری که روی سکوهای بالایی نشسته‌اند، چشم می‌چرخانند تا زودتر شن‌ها از لوله بالایی خالی شود. گرما مدادسیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مدادسیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : medadesiaho بازدید : 115 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:22

  هیچ‌چیز ذهن آقای م ـ آزموده را به اندازه روزی که برای مصاحبه به دفتر مجله‌ای خانوادگی رفته بود، به‌هم نمی‌ریزد. م ـ آزموده، فرزند ع ـ یغمیصا، سال‌ها پیش بعد از قبول‌شدن در دانشکده ادبیات و انتشار چن مدادسیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مدادسیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : medadesiaho بازدید : 124 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 21:22

1- از گذشته‌های دور و خیلی دور تا امروز، چنین بوده که اگر فقیر و درمانده‌ای مار می‌خورد می‌گفتند از نداری و بیچارگی است و همان مار را اگر متمولی به نیش می‌کشید عده‌ای (که تعدادشان هم کم نیست) لب می‌گز مدادسیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مدادسیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : medadesiaho بازدید : 132 تاريخ : جمعه 30 فروردين 1398 ساعت: 7:48

همه ما اگر زانوی غم بغل نکنیم و خودمان را بدبخت ندانیم، یک‌قدم به سمت خوشبختی برداشته‌ایم. اگر قصد انتحار داریم و از زندگی سیر شده‌ایم بهتر است نگاهمان را عوض کنیم و خودمان به خودمان روحیه بدهیم. مثلا مدادسیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مدادسیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : medadesiaho بازدید : 137 تاريخ : جمعه 30 فروردين 1398 ساعت: 7:48

منتشر شده در همشهری،۱۴شهریور۹۷ 1- مي‌خواهم بروم جايي در خفا و پنهاني، طوري كه كسي نبيند، زل بزنم به بخيه‌هايي كه روزگار تكه‌تكه بر روح و جسمم دوخته و اگر شد چندتايي‌اش را بكشم. 2- درست 6ماه و 11روز پي مدادسیاه...ادامه مطلب
ما را در سایت مدادسیاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : medadesiaho بازدید : 144 تاريخ : پنجشنبه 16 اسفند 1397 ساعت: 5:37