نيلوفر ذوالفقاريشايد اگر آقاي ستايش، معلم ادبيات هنرستان صنعتي شيراز كه به هيچ هنرجويي نمره كامل نميداد، آن نمره 20 را پاي برگه انشاي علياصغر
شيرزادي نوجوان نمينوشت، سرنوشت يكي از نويسندگان مطرحِ
روزگار ما طور ديگري رقم ميخورد. شايد آن نوجوان بوكس را ادامه ميداد، روياي دريانوردي را پي ميگرفت يا به شوق نجات جانِ كودكان فقير و درمانده و بيمار، حالا از پسِ ساليان گذشته، پزشك حاذق كودكان بود؛ اما آن نمره 20 وكتابهايي كه آقاي ستايش شوق
خواندنشان را در شيرزادي نوجوان بيدار كرد، استعدادِ
نويسندهاي را شكوفا كرد و به يك 20 ديگر رسيد، برگزيده جايزه 20 سال ادبيات داستاني براي مجموعه داستان ماندگار «غريبه و اقاقيا». علياصغر شيرزادي از اينكه به جاي همه روياهاي ديگرش، روياي نويسندگي را محقق كرده راضي است. او ميگويد هرچند ادبيات ميتواند در بحرانها آرامشبخش باشد، اما
نوشتن در روزگار سخت، كار آساني نيست و البته فشارهاي اجتماعي و اقتصادي، بازار كمرونقِ كتاب را بيش از گذشته سرد كرده است. با علياصغر شيرزادي، در عصري دلانگيز و پاييزي و البته در آستانه تولدش، 28 آبان از نوشتن و خواندن در روزگار سخت و زنده نگه داشتن شعله نياز به دانستن گفتوگو كرديم. از نگاه شما بهعنوان نويسنده پيشكسوتي كه اين روزها هم با ادبيات روز ايران و جهان و آثار داستاننويسان جوان آشنايي داريد، رفتن سراغ ادبيات ميتواند پناه علاقهمندان به آن در روزهاي سخت باشد؟ ادبيات، در مفهوم كلي آن، در فشار بحرانهاي آشكار، پنهان و نيمهپنهان، ميتواند دستكم به اهل و علاقهمندان خود، آرامش و تعلق خاطر نسبي ببخشد. به خاطر دارم كه در دوران موشكباران شهرها و جنگ، در مقايسه با زمانهاي ديگر، ساعتها و روزهاي بيشتري مدادسیاه...
ادامه مطلبما را در سایت مدادسیاه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : medadesiaho بازدید : 55 تاريخ : دوشنبه 18 بهمن 1400 ساعت: 22:43